به نقل از ژاله جلیلی یکی از همکلاسی های دبیرستانم:
ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند...
نمیدانم کی بود چرا و چگونه .. همه چیزهایی که نداشتم بر
باد رفت.. و همه دوری ها... و همه ما که پراکنده شدیم تو شهرهایی که
پاییزهاشون زیباست و نفس گیر... بدون همدیگه وقت داریم که تا بی نهایت به همه روزهایی که پشت سر گذاشتیم فکر کنیم...تا ابد
۱ نظر:
...چه خوش موقع به اینجا هدایت شدم
مشتاق نوشته های بعدی م!
ارسال یک نظر