۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

نهال

این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم. برای تویی که نه دیدمت نه می شناسمت. چرا.. شاید دیدمت شاید می‌‌شناسمت .. امروز صبح عکسهایت را دیدم.. و خواندمت .. در لابلای همه خبر‌هایی‌ که هر روز صبح به خاطرشان دلم می‌خواهد چشم‌هایم بسته بماند ..یک ساعت بیشتر .. حتا یک دقیقه شاید .. و چشم‌هایی‌ که باز میشوند .. به خاطر همه خوبی‌هایی‌ که هنوز هم به خاطرشان می‌توان بیدار شد ... به خاطر همه خوبی‌هایی‌ که فقط در لابلای خبرهای بد پیدا میشوند ...

این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم .. برای تویی که نه دیدمت نه می شناسمت اما، انگار که سال‌هاست می شناسمت و از کشف کردن این موضوع قلبم با تپشی تند و سنگین به سینه‌ام می‌‌کوبد .. و نه به خاطر خبری که خواندم، و نه به خاطر عشق یا هر چیز دیگری که می‌دانم خودت نام دیگری برایش داری و شاید اصلا نامی‌ برایش نداری ..نه .. نه به خاطر هیچ کدام از اینها .. قلبم می تپد و با هر کوبش آنچه شنیدم را مدام به رخم میکشد.
  
این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم... برای تویی که نوشتی‌ : "هنوز هم ندانسته ام که این اندوه و درد، حاصل تازیانه آزادی ست یا آزادی تازیانه ها؟"

این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم.. برای تویی که موسیقی آخرین نوشته ‌ات موسیقی خاطرات شیرین من در مرزو بومِ قدیمی‌ بود. خاطرات دوری که نیستند اما موسیقی‌‌شان همراه من هستند : به سادگی‌ زنگ خوردن یک گوشی تلفن همراه در این سر دنیا - کیلومتر‌ها فاصله با سرزمینی که هیچوقت با آن آشنا تر و بیگانه تر از الان نبوده ام.  و حالا آن آهنگ آشنا را در لابلای خاطرات تو پیدا کردن برایم غیر منتظره بود .. شاید هم کمی‌ ترسناک .. دیگر نسبت خاطره‌ها را گم کردم .. نسبت توِ نا شناخته را پیدا کردم  با تمام شناخته هایم.

این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم .. برای تویی که نمی‌‌دانم از شهامتت بگویم یا از بی‌ توجهیت به همه کسانی‌ که دوستت دارند و تو با آنها آن کردی که او با تو کرد ..نمیدانم آیا درد، انسانها را خود خواه تر می‌کند یا بی‌ دردی ..شاید هم "در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد." نمی‌ دانم ..آنچه می‌‌دانم این است که حالا همگان فریاد درد تو را  شنیدند هر چند که خودت را هیچ .

این را فقط و فقط برای تو می‌‌نویسم  که‌ ای کاش بودی ...   نه اینجا  و نه در لابلای همه خبر‌هایی‌ که هر روز صبح به خاطرشان دلم می‌خواهد چشم‌هایم بسته بماند ..یک ساعت بیشتر .. حتا یک دقیقه شاید.

به یاد تو :




پی‌ نوشت:       http://nahal53.blogfa.com

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

Covers - No. 1

معمولا کاور آهنگ‌هایی‌ که دوستشان دارم یا با آنها از کودکی خاطره دارم، سخت به دلم می نشینند.. اما این رو دوست داشتم.. بخصوص که مارون فایو رو آنقدر دوست دارم که بهش این اجازه رو بدهم که از بیتلز بخونه.

پی‌ نوشت: معادل فارسی‌ "کاور" کردن رو نمیدونستم.. سعی‌ می‌کنم پیدا کنم.