هنوز كمتر از يك هفته گذشته و با تمام بگو مگوها و شاديها و خنده ها من نگران، به آخر ماهى فكر مى كنم كه همه چيز دوباره تموم مى شه، همه بر مى گردن و من مى مونم و حوض نداشته ام ... اصلا نمى دونم اين چه مرضيه كه كلى خوشحالم با دلهره.
دلم يه كم سكون فكرى مى خواهد شده براى يه مدت كوتاهى و آدمهايى كه پيشم بمونن .. نه فقط براى يه مدت كوتاهى!