امروز شادم. از اون مواقعى كه يك لبخند زيرپوستى روى چهره ام نشسته ناخودآگاه.
احساس مى كنم يك توضيح كوچك به معدود كسان احتمالى كه ممكنه اين وبلاگ رو بخوانند بدهكارم. شايد بايد اين توضيح رو زودتر مى نوشتم، شايد اصلا بايد اون بالا در قسمت معرفى بلاگ اضافه اش كنم.
توضيح اينه كه اون چيزى كه شما اينجا مى خوانيد شرح حال روزمره من نيست. روزهايى از زندگى من ممكنه در آنها به تصوير كشيده شده باشند . اما آنچه هست بيشتر حسها و فكرهايى هستند كه اون ته ته هاى وجود من هستند، نوشته هايى كه در واقع ته ديگى هستند بيرون كشيده شده با يك ملاقه بلند. دوست دارم اين زير و رو كردن رو. مثل سم زدايى مى مونه از وجودم. مى كشم بيرون و مى چينم جلوم و بهشون نگاه مى كنم. اين مكانيسم شخصى من براى خوب زندگى كردن و نگه داشتن تمام خوبيهاست. برعكس كسانى كه فكر مى كنند با انكار كردن يا سركوب بديها در درونشون مى توانند چهره مثبتى داشته باشند. ولى تجربه شخصى من نشان داده كه اين قشر از درون مى گندند و پشت ظاهر مثبتشون پر از ترس از منفى ها هستند. در صورتكى كه زندگى ملقمه اى است از هر دو. البته عكس اين قضيه صادق نيست يعنى هر كسى با چهره مثبت لزوما فِيك نيست.
بگذريم حال و هواى كريسمس و بچگى رو دارم با اين كارتون ميكى و اسكروچ! همون ورژن ٢٠ سال پيش و من صحنه به صحنه اش رو حفظ ام. تنها چيزى كه كم داره صداى دوبلور هاست.
احساس مى كنم امسال با وجود عدد١٣ نهفته درونش سال خوبى باشه . بيشتر از هر موقعى احساس مى كنم خود واقعى ام هستم. دارم از لحاظ موقعيت كارى يه تكونى مى دهم و ايده هاى جديد دارم. قطعه ای رو كه توى كتاب پيانوم حتى جرات نگاه كردن بهش رو نداشتم ، دارم تموم مى كنم و از نواختنش لذت مى برم. كنسرت مرون فايو، كنسرت ميوز، و سفر ايران بعد از چهار سال موقع عيد رو هم كه بزنى پشتش پر از لحظاتى هستند كه مشتاقانه در انتظارشونم.
پی نوشت: از همه مهمتر این ۱۰ روز تعطیلات که بعد از سالها در زندگیم فارغ از درس و دانشگاه و آزمایشگاه میخورم و میخوابم و تفریح میکنم و شاید فصل اسکی رو که البته برای اسکی بازهای واقعی یه ۳ ماهی می شود که شروع شده آغاز کنم بر فراز کوههای راکی
هپى هاليديز!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر