۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

ده روز مى شه كه ما اينجا آفتاب نداريم.. كلگرى هميشه آفتابى ده روزه كه ابريه ابريه و از همه مهمتر برفيه برفى. منفى پانزده درجه. مى گن فردا بادهاى شينوكى مى وزند و هوا به بالاى صفر مى رسه. ويتامين دى مى خورم كلى اين روزها و خلاصه اميد و شادمانى به زير پوستم تزريق مى كنم.

سعى مى كنم خودم را قانع كنم كه اگر يك مشت آدم ديوانه هستند كه با شنيدن خبر موضع مى گيرند و به صورت كاسه داغ تراز آش معذب مى شوند، من نبايد معذب بشوم چون بى جنبگى يك عده آدم كول- نما به خودشون مربوطه و اين نبايد حال منو بگيره... پس مقدارى هم كولى و معذب نشدن به زير پوستم تزريق مى كنم.

در طول پنج سالى كه اينجا بودم فقط يك بار انفولانزا گرفتم مارچ سال اولى كه اينجا بودم و دهان، به همراه ساير اعضاى بدنم به شدت سرويس شدند. ولى تمام زمستانهاى بعد از اون رو سربلند سپرى كردم. نمى دونم با اين وجود آيا به صلاحه كه واكسن فلو را هم به زير پوستم تزريق كنم؟

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

يك صبح زيباى يكشنبه

كم كم باوردارم .. هيچ زمستونى بهتر از سال قبل نخواهدشد.. چقدر پارسال موقع تز نوشتن و كاراى ديگه به اين لحظه، به امروز فكر كرده بودم.. فكر كه نه.. فانتزى، رويا، اميد.. تصويرى كه به خاطرش، به اميدش، توان كار و حركت داشتم ... دوستى بهم گفت، فانتزى بزرگترين اشتباه بشر است .
بدترين خوابها اونهايى نيستند كه ترسناكند.. بلكه اونهايى هستند كه وقتى چشمهاتو بازمى كنى مى دونى كه به اون خواب بيشتراز زندگى واقعى ات تعلق دارى.. ولى تو ناگزير از اين زندگى تنها و غريبه اى.. به نظر من زندگى بزرگترين اشتباه بشر است.

آرشیو فیلم - دو



The Lord of the Rings


۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

آرشیو فیلم - یک



The Eternal Sunshine of the Spotless Mind

۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

There's a woman on the outside
Looking inside...Does she see me?

No she does not.. really see me
Cause she sees her own reflection

And I'm trying not to notice
That she's hitching up her skirt
And while she's straightening her stockings
Her hair is getting wet




۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

در فلق بود كه پرسيد سوار



lumières mortelles

 


If I was still living in Tehran, this would've been the song I was listening to these days in some rainy streets in autumn.
cheers to the king of the seasons Paeez.
Eblouie par la nuit à coup de lumière mortelle
A frôler les bagnoles les yeux comme des têtes d'épingle.
J't'ai attendu 100 ans dans les rues en noir et blanc
Tu es venu en sifflant.

 Eblouie par la nuit à coup de lumière mortelle
A shooter les canettes aussi paumé qu'un navire
Si j'en ai perdu la tête j't'ai aimé et même pire
Tu es venu en sifflant.

 Eblouie par la nuit à coup de lumière mortelle
A-il aimé la vie ou la regarder juste passer?
De nos nuits de fumette il ne reste presque rien
Que tes cendres au matin
A ce métro rempli des vertiges de la vie
A la prochaine station,petit européen.
Mets ta main,dessend-la au dessous de mon coeur.

 Eblouie par la nuit à coup de lumière mortelle
Un dernier tour de piste avec la main au bout
J't'ai attendu 100 ans dans les rues en noir et blanc
Tu es venu en sifflant.